داستان چیست؟
سید شکیب زیرک
مجموعه یي از وقايع گذشته بر انسانها وحيوانات واشيا را داستان نامند،كه با گذشت زمان وايجاب تنوع بر گونه هاي ديگري نيز اين نام اطلاق شده است.
قصه خود معادل عربي داستان در زبان فارسي دري است؛هر چند از گونه هاي ديگري چون افسانه وحكايت واساطيرنيز سخن براي گفتن هست كه هريك از ويژگيهاي مشخص برخوردارند.
«تركيب خاصي درنقل حوادث ـ خواه واقعي وخواه خيالي ـ كه در خلال آن شخصيتها رشد ميكنند وعناصر اصلي به شيوة معيني با يكديگر مرتبط مي شوند وبا قصد معيني كه نويسنده دارد در جهتي حركت ميكنند» مصاحب؛ 1382:ص 2054.
داستانرا ميشود با نقل منظوم آن نيز به رشتة تحرير درآورد،آنچه بيشتر آثار ادبي ما را تشكيل ميدهد،ولي قالب شاخص تر آن در نثر بهتر گنجانيده خواهد شد.
داستان، همانگونه كه قبلاً اشاره رفت، نه تنها در ادب فارسي دري، بل در زبانها وزمانهاي گوناگون ودر جغرافياي وسيعي از زندگي بشر دستي بلند بر زندگي انسانها داشته است. داستان را در معادل انگليسي آن، آنچه را در تعريف داستان جمال مير صادقي ذكر كرده است، قوليست از اي.ام.فورستر(رمان نويس واديب انگليسي1879_ 1970 (story) گفته اند . مير صادقي 1382:ص 24.
«داستان نقل وقايع است به ترتيب توالي زمان ـ در مثل ناهار پس از چاشت وسه شنبه پس از دو شنبه وتباهي پس از مرگ مي آيد.» اي.ام.فورستر ؛ 1353ص 36.
هرچند امروزه،اين توالي زمان برهم خورده است وعناصري چون پيرنگ پيچيده وپيچيده تر گرديده است. در باب پيدايش داستان در افغانستان نيز گفته هاي فراوان داريم ومن خواسته ام تا نظري را هم از نويسندة ايراني محمود خوافي داشته باشم واين را به قضاوت شما خواننده عزيز ميگذاريم تا احسن آن بپذيريد.نويسنده در كتابش تحت نام«داستان هاي امروز افغاستان» نگاشته است:
«نطفة داستان دردورة امان الله خان ،سال 1300 شمسي بسته مي شود كه ثمرة آن داستاني بنام «جهاد اكبر»است ودر مجلة معرف به چاپ ميرسد؛داستانی كه نويسندة آن معلوم نيست وبدين سان داستان نويسي ظهور خودرا آشكار ميكند وتا سال 1330 داستان گهگاه به صورت تك جرقه هایي در مطبوعات رخ مي نمايد كه بيشتر تحت تأثير داستان نويسان اتحاد جماهير شوروي وايران است.تفكر حاكم بر اين داستان ها،از امانيسم ونوعي آرمانگرایي حكايت دارد كه نويسندگان عميقاًبه آن عشق مي ورزند.» اما آنچه از گفتة خوافي بنظر ميرسد اين است كه وي از موضوع اطلاع دقيقي نداشته است ؛چنانکه اين مسأله را استاد محمد ناصر رهياب به شرح زيرآورده است:
«... همه آناني كه دربارة داستان«جهاد اكبر»چيزي نوشته اند،نويسندة آن را نا معلوم ونا شناخته قلمدادكرده اند؛اما در پايان اين اهدا نامه به امضاي محمد حسين برميخوريم كه او داستانش را به امان الله خان اهدا نموده است.از اين «تهديه»به روشني برمي آيد كه محمد حسين آفرينشگر نخستين داستان معاصر زبان دري است. 4) رهياب ؛1383ص45
كوتاه گذري داشتيم بر داستان كه چگونه است وبس بيشتر از اين را يك اثر علمي كامل ايجاب مينمايد،وكار يك پايان نامة تحصيلي بيش از اينها در درازايش نا خوشآيند است حال آنكه ما صرفاً شناختي را از چند ديدگاه راجع به داستان داشتيم . داستان كوتاه در سدة نوزدهم است كه در اروپا پا به عرصة وجود ميگذارد وبانياني را به آن نسبت ميدهند اما آنچه درست تربه نظر مي آيد اين است كه نه تنها اينكه داستان كوتاه در يك آن پديد نيامده بل بانيي مشخصي از نظر من ندارد. اين دگرگوني های زمان است كه تأثير گذاشته است بر روال حكايه گري و وقايع نگاري.براندر ماتيوز منتقد امريكائي (1852 ـ 1929)صاحب كتاب «فلسفةداستان كوتاه»در سال 1885،اولين بار اصطلاح داستان كوتاه را در زبان انگليسي پيشنهاد كردوداستان كوتاه را ازداستانی كه كوتاه شده باشد ،فرق گذاشته واز آن تاريخ،اصطلاح داستان كوتاه براي گونه هاي متنوع اين نوع داستان در زبان انگليسي متداول شد. مير صادقي ؛ 1382:ص180
در تعريف داستان كوتاه به عقايد وايده هاي گونه گون بر ميخوريم كه هر نويسنده ونقادي بنا به داشته هاي خود وعقايدش بر آن تعريفي داشته است، اغلب را باور اين است كه داستان كوتاه آن است كه در يك نشست كوتاه نيم الي دو ويا سه ساعت خوانده شود. آنچه از اين تعريف در نظر ميآيد اين است زماني را كه داستان كوتاه صرف ميكند بايد نهايت كوتاه باشد آنچه از نامش بدست مي آيد همين است ورنه رمان وناول خود نيز گونه یی وقايع نگاري هستند .