«تجـلیل»
زینت نور
من ماندهام و گریه و خنده برای هیچ
با عکسی از مدالِ بَرنده برای هیچ
من ماندهام و ترک فضا، ترک آسمان
تجلیل از دو بالِ پرنده برای هیچ
جاده به طولِ رفتنِ من قد کشیده رفت
من با دو پای خوبِ دونده برای هیچ
بیچاره گشتهای ز غمِ غمبهدوشیام
وین ضربههای قلبِ تپنده برای هیچ
تو دور میشوی که دهن وا نموده غم
با آن زبانِ تلخِ گزنده برای هیچ
تو میتپی برای کس دیگری، عزیز!
من ماندهام برای چه زنده، برای هیچ
این رقص بیترانه و این اشکِ در سکوت
نوزاد پا نماندهی سنده برای هیچ