loading...

بشنو از نی . . .

قصیده ای از پروین اعتصامی   ای دل عبث مخور غم دنیا رافکرت مکن نیامده فردا را کنج قفس چو نیک بیندیشیچون گلشن است مرغ شکیبا را بشکاف خاک را و ببین آنگهبی مهری زمانهٔ رسوا را این دشت، خوابگاه

ای دل عبث مخور غم دنیا را

قصیده ای از پروین اعتصامی

 

ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را

کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را

بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را

این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را

 

باقی در ادامه ی مطلب...................

ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را

کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را

بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را

این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را

از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را

دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را

در پرده صد هزار سیه کاریست
این تند سیر گنبد خضرا را

پیوند او مجوی که گم کرد است
نوشیروان و هرمز و دارا را

این جویبار خرد که می‌بینی
از جای کنده صخرهٔ صما را

آرامشی ببخش توانی گر
این دردمند خاطر شیدا را

افسون فسای افعی شهوت را
افسار بند مرکب سودا را

پیوند بایدت زدن ای عارف
در باغ دهر حنظل و خرما را

زاتش بغیر آب فرو ننشاند
سوز و گداز و تندی و گرما را

پنهان هرگز می‌نتوان کردن
از چشم عقل قصهٔ پیدا را

دیدار تیره‌روزی نابینا
عبرت بس است مردم بینا را

ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را

زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را

از بس بخفتی، این تن آلوده
آلود این روان مصفا را

از رفعت از چه با تو سخن گویند
نشناختی تو پستی و بالا را

مریم بسی بنام بود لکن
رتبت یکی است مریم عذرا را

بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را

خود رای می‌نباش که خودرایی
راند از بهشت، آدم و حوا را

پاکی گزین که راستی و پاکی
بر چرخ بر فراشت مسیحا را

آنکس ببرد سود که بی انده
آماج گشت فتنهٔ دریا را

اول بدیده روشنئی آموز
زان پس بپوی این ره ظلما را

پروانه پیش از آنکه بسوزندش
خرمن بسوخت وحشت و پروا را

شیرینی آنکه خورد فزون از حد
مستوجب است تلخی صفرا را

ای باغبان، سپاه خزان آمد
بس دیر کشتی این گل رعنا را

بیمار مرد بسکه طبیب او
بیگاه کار بست مداوا را

علم است میوه، شاخهٔ هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را

نیکو نکوست، غازه و گلگونه
نبود ضرور چهرهٔ زیبا را

عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان
ندهد ز دست نزل مهنا را

ای نیک، با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را

گردی چو پاکباز، فلک بندد
بر گردن تو عقد ثریا را

صیاد را بگوی که پر مشکن
این صید تیره روز بی آوا را

ای آنکه راستی بمن آموزی
خود در ره کج از چه نهی پا را

خون یتیم در کشی و خواهی
باغ بهشت و سایهٔ طوبی را

نیکی چه کرده‌ایم که تا روزی
نیکو دهند مزد عمل ما را

انباز ساختیم و شریکی چند
پروردگار صانع یکتا را

برداشتیم مهرهٔ رنگین را
بگذاشتیم لؤلؤ لالا را

آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را

بت ساختیم در دل و خندیدیم
بر کیش بد، برهمن و بودا را

ای آنکه عزم جنگ یلان داری
اول بسنج قوت اعضا را

از خاک تیره لاله برون کردن
دشوار نیست ابر گهر زا را

ساحر، فسون و شعبده انگارد
نور تجلی و ید بیضا را

در دام روزگار ز یکدیگر
نتوان شناخت پشه و عنقا را

در یک ترازو از چه ره اندازد
گوهرشناس، گوهر و مینا را

هیزم هزار سال اگر سوزد
ندهد شمیم عود مطرا را

بر بوریا و دلق، کس ای مسکین
نفروختست اطلس و خارا را

ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را

خون سر و شرار دل فرهاد
سوزد هنوز لالهٔ حمرا را

پروین، بروز حادثه و سختی
در کار بند صبر و مدارا را

بشنو از نی بازدید : 199 پنجشنبه 09 مرداد 1393 زمان : 10:57 نظرات (1)
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط Mil@d (Mili) در تاریخ 9 سال پیش و 15:51 دقیقه ارسال شده است

سلام دوست خوبـــــــــــم
واقعا وبت عالیه
من خیلی فضاشو دوست دارم
در ضمن مرسی سر زدی به وبم و نظر دادی
موفق باشی داداشــــمشکلکشکلک


نام
ایمیل (منتشر نمی‌شود)
وبسایت
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B :S
کد امنیتی
رفرش
کد امنیتی
نظر خصوصی
مشخصات شما ذخیره شود ؟ [حذف مشخصات] [شکلک ها]
درباره ما
Profile Pic
گرچه افکارت صدای شیشه است
بهر فرهاد زمان این تیشه است
حرکت حافظ صفت در پای توست
آذرخش تند در رویای توست
کاش این رویای تو احیا شود
تا صدای ما از آن بالا شود
شاید این بهترین سر آغاز کار مان باشد که شفیق اوبه تبار را با شعری که بمناسبت نشرنخستین شماره از فصلنامه الکترونیکی ادبی هنری و فرهنگی ( بشنو از نی ) با خود داشته باشیم،باید یادآور شوم که نام این نشریه از بین بیش از یک صد نامی انتخاب شده است که از طریق فضای مجازی فیس بوک برای مان مواصلت ورزید و شفیق اوبه تبار چندین نام را از طریق پیامک برای مان ارسال داشت نام انتخابی بشنو از نی و شعر بالا را هم به مناسبت چاپ نخستین شماره برای من فرستاد،و اما آغاز کار : من به عنوان شاگرد ادبیات همیشه جای خالی یک نشریه ادبی را پیرامون خودم احساس میکردم و این احساس خلاء وادارم نمود به نشر یک چنین نشریه ای . جادارد از همه کسانی که با من ابراز همکاری نموده اند خالصانه سپاسگزاری کنم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • صفحات جداگانه
    دانلود آهنگ

    در این قسمت لینک مستقیم  دانلود آهنگ های زیبا را برای شما در نظر گرفته ایم.

    برای دانلود آهنگ های بیشتر ابتدا عضو شوید.


    برای دیدن آهنگی از خسرو فدا کلیک کنید 

    برای دانلود این آهنگ کلیک کنید 

    برای دیدن دکلمه خیلی زیبای شعری از مژگان ساغر کلیک کنید 

    دانلود دکلمه شعر جنون با صدای مژگان ساغر کلیک کنید 

    دانلود دکلمه شعر از مژگان ساغر با کیفیت خیلی عالی کلیک کنید 

    دانلود کلپ جالب از احسان خواجه امیری کلیک کنید 


    آمار سایت
  • کل مطالب : 1227
  • کل نظرات : 118
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 44
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 20
  • بازدید هفته : 212
  • بازدید ماه : 2,480
  • بازدید سال : 13,079
  • بازدید کلی : 294,502
  • کدهای اختصاصی
    ------------------------------------------------------------------------------