هارون رحیمی
...
باید پدر شوی که بفهمی چه میکشم
خونِ جگر شوی که بفهمی چه میکشم...
یا در بساطِ نکتهفروشانِ شهرِ خود
صاحبنظر شوی که بفهمی چه میکشم
یا مثلِ یک زنی که پُر از مرد بودن است
(سیما سمر) شوی که بفهمی چه میکشم
یا مثلِ یک درخت تو را ریشــهکن کنند
زیرِ تَبر شوی که بفهمی چه میکشم
یا هم کنار طعنهزدنهای مادرت
هر روز کر شوی که بفهمی چه میکشم
باید غذای شام تو سیگار باشد و ...
با گریه تر شوی که بفهمی چه میکشم
در کشوری که پیروِ قانونِ جنگل است
یک شیرِ نر شوی که بفهمی چه میکشم
از تخمِ چشمهای تو پرواز گم شود!
بیبال و پر شوی که بفهمی چه میکشم
ای کودکِ همیشه قشنگم (امیرِ) من
باید پدر شوی که بفهمی چه میکشم