سید محبوب احمدی
...
تیرگیِ لحظهها دلگیر میسازد مرا
بغضِ بیحد، با خودم درگیر میسازد مرا...
چشم وا ناکرده سوی باغ، دهقانِ حسود
در کمانِ تنگچشمی، تیر میسازد مرا
من مگر مفهومِ ناپیدای مضمونم؟ عجب!
هر یکی دفترچهی تفسیر میسازد مرا
چون نشانِ بدشگونی، پیرهزالِ بدگمان
در بیانِ فالِ بد، تعبیر میسازد مرا
وهمِ دندانهای تیزِ گرگهای زوزهکش
در حریمِ دهکده، زنجیر میسازد مرا
«من ستیزی»های عالم تا به اینَک مبهم است
رفته رفته این معمّا پیر میسازد مرا