عبدالله امان بیخود
...
مثل هندوها نمودى صورتم را رنگ رنگ
مثل هندوها ... صداى رقصِ پايت شنگ شنگ...
در حضورِ حضرتِ آيينه با ناز و نياز
موجِ مو افتاده روى شانههايت چنگ چنگ
بتپرستِ من گذر در معبدِ بودا بكن
هست معشوقِ قديمىات درآن فر/سنگ سنگ
بىنصيب از شورش درياى آبى، ما دو تا ...
ماهى تُنگيم با حجمِ فضاى تنگ تنگ
مرگ آمد بُرد روحم را بهسوى آخرت
هى نزن ديگر به فونم زنگ، پشت زنگ زنگ