باباطاهر عریان عارف و شاعر قرن پنجم هجری قمری و معاصر با طغرل شاه سلجوقی است . البته در باب حوادث زندگی و احوالات باباطاهر اطلاعات مبسوطی در دست نیست . برخی تذکره نویسان وی را معاصر عین القضات همدانی ( یعنی حدود سال 525 هجری قمری ) و برخی وی را هم عهد خواجه نصیر ( 672 هجری قمری ) دانسته اند . از باباطاهر علاوه بر دوبیتی های معروف او ، مجموعه کلمات قصاری نیز به زبان عربی به نام اشارات به جای مانده است . از اشعار باباطاهر مجموعه موثقی در دست نیست به همین جهت نمی توان در صحت انتصاب تمام اشعاری که به او نسبت می دهند به یقین حکمی کرد .
باقی در ادامه ی مطلب..............
دوبیتی شمارهٔ ۱
ببندم شال و میپوشم قدک را بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر بشویم هر دو دست بی نمک را
دوبیتی شمارهٔ ۲
تن محنت کشی دیرم خدایا دل با غم خوشی دیرم خدایا
زشوق مسکن و داد غریبی به سینه آتشی دیرم خدایا
دوبیتی شمارهٔ ۳
اگر یار مرا دیدی به خلوت بگو ای بیوفا ای بیمروت
گریبانم ز دستت چاک چاکو نخواهم دوخت تا روز قیامت
دوبیتی شمارهٔ ۴
ته که ناخواندهای علم سماوات ته که نابردهای ره در خرابات
ته که سود و زیان خود ندانی بیاران کی رسی هیهات هیهات
دوبیتی شمارهٔ ۵
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت
دوبیتی شمارهٔ ۶
محبت آتشی در جانم افروخت که تا دامان محشر بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی که خیاط اجل میبایدش دوخت
دوبیتی شمارهٔ ۷
نپرسی حال یار دلفکارت که هجران چون کند با روزگارت
ته که روز و شوان در یاد مویی هزارت عاشق با مو چه کارت
دوبیتی شمارهٔ ۸
اگر دل دلبر و دلبر کدام است وگر دلبر دل و دلرا چه نام است
دل و دلبر بهم آمیته وینم ندونم دل که و دلبر کدام است
دوبیتی شمارهٔ ۹
شب تاریک و سنگستان و مو مست قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارندهاش نیکو نگهداشت وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
دوبیتی شمارهٔ ۱۰
نفس شومم بدنیا بهر آن است که تن از بهر موران پرورانست
ندونستم که شرط بندگی چیست هرزه بورم بمیدان جهانست
دوبیتی شمارهٔ ۱۱
شیرمردی بدم دلم چه دونست اجل قصدم کره و شیر ژیونست
ز موشیر ژیان پرهیز میکرد تنم وا مرگ جنگیدن ندونست
دوبیتی شمارهٔ ۱۲
بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل مو و هجرانم از دوست
اگر قصابم از تن واکره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
بابا طاهر