هوالطیف
خدایا! نزدیک به یک سال میگذرد که در آتشی سوزان میسوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آههای آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد! خدایا نمیدانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بودهای عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط میدادم ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس میکنم که تا ابد خواهم سوخت.
باقی در ادامه ی مطلب.................
خدایا! نزدیک به یک سال میگذرد که در آتشی سوزان میسوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آههای آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد! خدایا نمیدانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بودهای عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط میدادم ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد. احساس میکنم که تا ابد خواهم سوخت. شمعی سوزان خواهم بود که از سوزش من شاید بشریت لذت خواهد برد! خدایا، از تو صبر میخواهم به سوی تو میآیم خدایا تو کمکم کن.
خدای من، زیباییهای طبیعت تو آن قدر دل فریب است که جان و روح مرا مجذوب خویش ساخته، مصنوع اراده خلاق تو آنقدر دلانگیز است که جز ستایش و پرستش راهی برای تسکین دل پرشور من وجود ندارد.
من هرگاه مفتون چیزی شدهام در اعماق دل خود به تو عشق ورزیدهام و بنابراین ای خدای بزرگ، تو از این نظر مرا سرزنش مکن. فقط ظرفیت و شایستگی عطا کن تا هرچه بیشتر به تو نزدیک شوم و در راه درازی که به سوی بوستان بیانتها و ابدی تو دارم این سبزهها و خزههای ناچیز نظر مرا جلب نکند و از راه اصلی باز ندارند.
تو ای خدای من، میدانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم. آنچه میخواهم آن چیزی است که تو دستور دادهای و میدانی که عزت و ذلت به دست توست و میدانم که بی تو هیچم و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم.
شهید مصطفی چمران