محمد امين عندليب
محمد امين عندليب فرزند سردار غلام محمد خان طرزي در سال 1272 و به قولي 1271 و به قول ديگر 1268 در شهر قندهار ديده به هستي گشاد. او در خانواده اي پا به عرصة وجود نهاد كه همه اهل ادب وسياست بودند. از اين رو عندليب هم در شعر و هم در سياست دست بلند داشت.
باقی در ادامه ی مطلب....................
محمد امين عندليب فرزند سردار غلام محمد خان طرزي در سال 1272 و به قولي 1271 و به قول ديگر 1268 در شهر قندهار ديده به هستي گشاد. او در خانواده اي پا به عرصة وجود نهاد كه همه اهل ادب وسياست بودند. از اين رو عندليب هم در شعر و هم در سياست دست بلند داشت. با وجودي كه 22 سال بيش عمر نكرد ولي آثار ناب از خود به يادگار گذاشته است. ديوان عندليب مشتمل است بر غزليات، مخمسات، رباعيات، يك مثنوي ناتمام و يك رساله به نام ناز ونياز. عندليب در سال 1292 هجري قمري در اثر وباي عام در قندهار وفات يافت. آن چه از آثار وي معلوم مي گردد اين است كه عندليب نسبت به پدر و همچنان حضرت بيدل علاقه مندي خاص داشت و هميشه با ارادت خاص از آن ها ياد كرده است نمونه اش اين شعر است كه براي پدر سروده:
آن كعبة جان درد مندان
وان قبلة سجده نقشبندان
از طرز بهار فيض سرمد
فاخر به غلامي محمد
يا اين شعر كه براي بيدل سروده:
پيرو بيدل به گلزار سخن شو عندليب
مرشد صاحبدلان اهل معنا بيدل است
عندليب در شيوة شعر سرايي نيز مطيع بيدل مي باشد و به پيروي از او سروده هاي زيبايي را آفريده است. به اين نمونه توجه نماييد:
از تماشاي نگاهم گل به سر خورشيد بست
شبنم اشكم به دوش چشم تر خورشيدبست
ديدة خفاش ازمحرومي تار نظر
هست از رنگ تكدر جلوه برخورشيد بست
پرتو حسن تو مه را جوهر سيماب كرد
جلوه ات آيينه را پيش نظر خورشيد بست
بسكه فرصت هاي هستي پرفشان نيستي است
يك تبسم بردل چاك سحر خورشيد بست
"عندليبم" را درون سينه صد مه پرتو است
ياد رويت در دل اين مشت پرخورشيد بست