انگشتر بی نگین
توانگری واعظ خوش طبع را انگشتری زرین داد که نگین نداشت و التماس نمود که مرا در سر منبر دعا کن، واعظ او را برین وجه دعا کرد که بار خدایا او را در بهشت
قصری بده که سقف نداشته باشد، بعد از آنکه از منبر فرود آمد توانگر پیش رفت و مصافحه نمود، سپس گفت ایمخدوم این چه نوع دعای بود که در حق من کردی؟
گفت: اگر انگشتر نگین میداشت قصر تو نیز سقف میداشت.