شعر از خان محمد خسته
قدرت ایجاد است طبعت در طلب کاهل مباش
نقد حالی است و نسیه بار مستقل مباش
رشته ای درمجمع اضداد دارد اتحاد
غافل از کیفیت مبنای آب و گل مباش
گر زچشم ابر افتی در دل دریا نشین
تشنه کام بحر در آغوش چون ساحل مباش
باقی در ادامه ی مطلب..............
قدرت ایجاد است طبعت در طلب کاهل مباش
نقد حالی است و نسیه بار مستقل مباش
رشته ای درمجمع اضداد دارد اتحاد
غافل از کیفیت مبنای آب و گل مباش
گر زچشم ابر افتی در دل دریا نشین
تشنه کام بحر در آغوش چون ساحل مباش
از عقیدستی بروی خود در احسان مبند
نکته گفتیم وکم از بید بی حاصل مباش
نارسایی سعی جز فقدان استعداد نیست
مرد همت باش و در اندیشة مشکل مباش
گر بره افتادی اخر به جایی می رسی
گرم رو ای دل به فکر دوری منزل مباش
حق به حجت غالبست و طالب حق هم قوی
عرض اندامی کن و مرعوب از باطل مباش
ای خزان افسرده خسته در جهان بیدلی
از بهار عالم تحقیق خود غافل مباشد
خان محمد خسته