كَر و عیادت مریض
مرد كری بود كه میخواست به عیادت همسایة مریضش برود. با خود گفت: من كر هستم. چگونه حرف بیمار را بشنوم و با او سخن بگویم؟ او مریض است و صدایش ضعیف هم هست. وقتی ببینم لبهایش تكان میخورد. میفهمم كه مثل خود من احوالپرسی میكند. كر در ذهن خود, یك گفتگو آماده كرد. اینگونه:
من میگویم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شكر خدا بهترم.
باقی در ادامه ی مطلب...............
مرد كری بود كه میخواست به عیادت همسایة مریضش برود. با خود گفت: من كر هستم. چگونه حرف بیمار را بشنوم و با او سخن بگویم؟ او مریض است و صدایش ضعیف هم هست. وقتی ببینم لبهایش تكان میخورد. میفهمم كه مثل خود من احوالپرسی میكند. كر در ذهن خود, یك گفتگو آماده كرد. اینگونه:
من میگویم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شكر خدا بهترم.
من میگویم: خدا را شكر چه خوردهای؟ او خواهد گفت(مثلاً): شوربا, یا سوپ یا دارو.
من میگویم: نوش جان باشد. پزشك تو كیست؟ او خواهد گفت: فلان حكیم.
من میگویم: قدم او مبارك است. همة بیماران را درمان میكند. ما او را میشناسیم. طبیب توانایی است. كر پس از اینكه این پرسش و پاسخ را در ذهن خود آماده كرد. به عیادت همسایه رفت. و كنار بستر مریض نشست. پرسید: حالت چطور است؟ بیمار گفت: از درد میمیرم. كر گفت: خدا را شكر. مریض بسیار بدحال شد. گفت این مرد دشمن من است. كر گفت: چه میخوری؟ بیمار گفت: زهر كشنده, كر گفت: نوش جان باد. بیمار عصبانی شد. كر پرسید پزشكت كیست. بیمار گفت: عزراییل(1). كر گفت: قدم او مبارك است. حال بیمار خراب شد, كر از خانه همسایه بیرون آمد و خوشحال بود كه عیادت خوبی از مریض به عمل آورده است. بیمار ناله میكرد كه این همسایه دشمن جان من است و دوستی آنها پایان یافت.
از قیـاسی(2) كه بـكرد آن كـر گـزین صحبت ده ساله باطل شد بدین
اول آنـكس كـاین قیـاسكـها نـمود پـیش انـوار خـدا ابـلیس بـود
گفت نار از خاك بی شك بهتر است من زنـار(3) و او خاك اكـدًر(4) است
بسیاری از مردم میپندارند خدا را ستایش میكنند, اما در واقع گناه میكنند. گمان میكنند راه درست میروند. اما مثل این كر راه خلاف میروند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) قیاس: مقایسه
2)عزراییل: فرشتة مرگ
3) نار: آتش
4) اَكدر: تیره, كِدر