بشنو از نی . . .

اولین فصلنامه الکترونیکی ادبی هنری فرهنگی افغانستان

صفحه اصلی آرشیو مطالب انجمن تماس با من قالب وبلاگ

هارون بهیار

هارون بهیار
...

سر من خواهشاً فشار نیار، چشم‌هایم که می‌پرد بس کن
حالت روحی‌ام عجیب بد است، سرم از درد می‌درد بس کن...
من که آدم بشو نمی‌باشم، برو دنبال کار، زنده گی‌ات
اشک‌هایت شبیه الماسند، کسی از تو نمی‌خرد بس کن
حرف‌هایت به من نمی‌آیند، حرف‌هایت برای آدم هست
نه برای یکی که همواره، بین یک دشت می‌چرد بس کن
دست از عشق نابکار بشور، عشق را من زباله می‌بینم
گریه‌هایت به‌روی شانه‌ی من، راه جایی نمی‌برد بس کن
من به تنهاییِ اتاق خوشم، برو و دست از سرم بردار
جمله‌ی «با تو ام همیشه نفس»، شده هر بار مسترد بس کن
بارها آمدی سراغ عشق، عشق یک لحظه التفات نکرد
زده هر بار روی سینه‌ی تو، زده هر بار دست رد بس کن



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:41 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

صدا سلطانی

صدا سلطانی
...

تن من مال تو بود و دل من مال كسی
و خود ارضایی و تنھایی و انزال کسی...
زن بی‌سیرت من! آینه را رنگ نکن
که به‌هم می‌خورد از صورت تو حال کسی
چشم‌ھای سگی‌ات بوی تعفن دارند
سکس چت‌ھای مجازی ... تو و اغفال کسی
گفته بودی که «فقط سمت خودت می‌آیم»
نكند گم شده‌ای باز به اقبال كسی؟!
جرأتی نیست که حافظ بروم گوش کنم
طعنه‌هايی که شدی ھم‌سفر فال کسی
از مواجه شدن روز عمل می‌ترسم
مثل من نيست سيه نامه‌ی اعمال کسی
موش صحرایی‌ام و دور خودم می‌چرخم
باز افتاده مسيری که به چنگال کسی ...



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:41 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

مسعود زراب

مسعود زراب
...

ابر سيه خداى من از چيست بر سرم؟
از دانه‌هاى بارش غم تا بكى ترم؟...
پرواز خنده‌هاى مرا آسمان نديد
بشكست بال شوق من و بسته شد پرم
من كاخ سرنگون اميد گذشته‌ام
بى‌سنگ و سقف و روزن و ديوار و بى‌درم
در كلك نوعروس زمان من نشسته‌ام
انگشتر نجابتِ فيروزه با زرم
سيلاب اشك موج زند در دو چشم من
كِام‌شب يگانه مونس دل رفته از برم
با كشت‌زار شوق و هوس‌ها و آرزو
در گور غم فتادم و شد خاك بر سرم
شادم كه من خلاف جماعت شدم زراب
بر قله‌هاى كوه سيه سنگ مرمرم



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:40 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

ادهم کاوه

ادهم کاوه


...

شعر می‌گفتند شاعرها؛ اگر می‌آمدی
کاش امکان داشت، روزی از سفر می‌آمدی...
گل نمی‌خواهم ولی می‌شد به‌جای غنچه با -
خنده‌یی بر دامن لب‌های تر می‌آمدی
هر چه در جای خودش زیباست، اما لحظه‌یی
شادمانی پیش رو، غم پشت سر می‌آمدی
شاعرم کردی، ولی ای‌ کاش پیش از مردنم
شام‌گاهی پا به پای این هنر می‌آمدی
خواهش بی‌جا؛ ولی می‌شد که روزی یک چکر
بر سر گور رفیقت یک چکر می‌آمدی



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:40 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

نبی سلطانی

نبی سلطانی
...

مرا رؤیای فرداهای بی‌تصویر بلعیده
مرا تقصیر توام با غم تقدیر بلعیده...
غم نان و غم جان و غم ناشی آدم‌ها
شکوه لحظه‌ها را این غمِ بی‌پیر بلعیده
تماشای تو و یک شهر حس طعنه‌جویی‌ها
مرا این حرف‌های مفت بی‌تأثیر بلعیده
به کوچه ذهن مردم، سخت درگیر قدم‌هایش
سکوتش را منِ که می‌کشم آژیر بلعیده
زنی که ظاهراً معشوق خلوت‌های شاعر بود
نگاه نافذش را ظرف و پیاز و سیر بلعیده
خدا، هم‌سایه‌ها، بیماری مزمن، لباس چرک
ضمیرش را چنین یک حالت واگیر بلعیده
برایم زندگی این روزها مفهوم دریایی‌ست
که از بی‌طعمه‌گی آن را نهنگ پیر بلعیده



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:39 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

محمد اکرام بسیم

محمد اکرام بسیم
...

از بس در انتظار تو کردم درنگ‌ها
افتاد شانه‌های من از چشم سنگ‌ها...
رفتی دگر به دیدن ساحل نیامدی
کشتند در غیاب تو خود را نهنگ‌ها
چنگی زدی به زلف فریبنده‌تر شدی
در کشور تو ضامن صلح است جنگ‌ها
شلیک چشم‌هات نه تنها نکشته‌اند
بخشیده‌اند زندگی‌ام این تفنگ‌ها
زیبایی تو موجب زیبایی من است
آیینه‌ام مقابل انبوه رنگ‌ها
اما به بی‌وفایی تو سخت دل‌خوش‌اند
این مردم خدا زده، این چشم‌تنگ‌ها
وقتی که نيستی تو منی نیست در میان
با ماه گشته‌اند زبان‌زد پلنگ‌ها
گوش من است و قال و مقال پرندگان
چشم من است و رنگ غروب النگ‌ها



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:38 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

کاوه جبران

کاوه جبران
...

قیامت می‌شود روزی که از من رو بگردانی
جهان را بر سرم با یک خم ابرو بگردانی...
به نفرینم گرفتارت کنم آخر چرا نامرد؟
برای قتل یارت، در بغل چاقو بگردانی
مگر در چشم‌هایت راز دنیا را نشان دادند
که هر شب خانقاهی را پر از «یاهو » بگردانی
مرا آتش زدی، خیر است اما می‌شود، گاهی
کبابم را ازین پهلو به آن پهلو بگردانی
امیدِ باطلی دارم، پس از من دست‌مالم را
ببندی مثل تعویذی و در بازو بگردانی
به دستت، ناگهان کرمی نچسپد، پس مواظب باش
اگر روزی کفن را از رخم، یک‌سو بگردانی



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:38 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

حميده ميرزاد

حميده ميرزاد


...

تو تقدير منى، با تو شب اميد روشن شد
فضاى ابرى من با تب خورشيد روشن شد...
دريغا با ورود خود، تو را گم مى‌كنم گاهى
زنى كه در وجود خود، تو را ناليد روشن شد
تمام دل‌خوشي‌هايى كه دی‌روز مرا كشتند
تمام سهم خوش‌بختى كه مى‌رقصيد روشن شد
خيابان‌هاى خالى با سكوت تلخ مرگ‌آلود
كه از پشت هراس و درد مى‌خنديد روشن شد
به دالان‌هاى ذهنم يك سگ ولگرد مى‌چرخد
سگى كه چشم‌هايش با كمى ترديد روشن شد
منيت‌هاى دردآلود من با يك دو جرعه عشق
مرا از خويش بيرون راند و بى‌تأييد روشن شد
شبى كه خواب ديدم شانه شانه مي‌برى من را
غروب زندگى با مهر بى‌تمديد روشن شد



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:37 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

صنم عنبرین

گل سرخ صدا
صنم عنبرین
...

اتاق کوچک من قصه‌ی دیدار می‌خواند...
و ساعت از نگاهِ عاشق بیدار می‌خواند
وجودم ام‌شب از هنگامه‌ی یاد تو لبریز است
دلم ام‌شب به یاد تو قناری‌وار می‌خواند
عطش در بستر من آتش سوزنده می‌پاشد
نماز عشق را نبضم به‌نامِ یار می‌خواند
تشنج‌های گنگی در رگ من داغ می‌کارند
تمنای دو بازویم ترا بسیار می‌خواند
بیا با واژه‌های سبز شعرت هم‌صدایم شو
که نامت را گلوی تشنه‌ی گیتار می‌خواند
تویی معنای زیبایی، تویی مفهوم شعر من
گل سرخ صدای من ترا تکرار می‌خواند

 



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:35 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

محمد شریف سعیدی

مسافرت
محمد شریف سعیدی
...

مسافرت، غم یاران و ماه در چمدان...
غروبِ خسته و ابر سیاه در چمدان
به شانه می‌کشم انگار کوه بابا را
و تکه تکه رفیقان ماه در چمدان
مسافرت چه گناه بزرگ، دوریِ محض
بهشت مانده به‌جا، اشتباه در چمدان
چه خاطرات عجیبی که از سفر دارم
بنفش و آبی و سرخ و سیاه در چمدان
گذشته خاطره‌های بلند خندیدن
مچاله عکس پر از قاه قاه در چمدان
وطن ندارم و دار و ندار من این است
زمین و خانه و پشت و پناه در چمدان
همیشه پیرهن راه راه می‌پوشم
همیشه پیرهن راه راه در چمدان
به صبح فکر نکن روز رفته تاریک است
به خون نشسته غروب و پگاه در چمدان
چه لحظه‌های عظیمی که مرده پشت سرم
سفر گزیدم و بار گناه در چمدان
«به یاد یار و دیار آن‌چنان بگریم زار»*
که لاله سر کشد از خاک راه در چمدان
...

*مصراعی از حافظ شیرازی

 

 



[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 18:28 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

پر کن پیاله را

پر کن پیاله را

فریدون مشیری

 

پر کن پیاله را

کاین جام آتشین

دیری ست ره به حال خرابم نمی برد !

این جام ها � که در پی هم می شود تهی �

دریای آتش است که ریزم به کام خویش ،

گرداب می رباید و ، آبم نمی برد 

 

 

باقی در ادامه ی مطلب..........




ادامه مطلب ...
[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 13:59 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

خونریزی

خونریزی

نیما یوشیج

 

پا گرفته است زمانی است مدید
نا خوش احوالی در پیکر من
دوستانم، رفقای محرم!
به هوایی که حکیمی بر سر، مگذارید
این دلاشوب چراغ
روشنایی بدهد در بر من!
 

باقی در ادامه ی مطلب...............




ادامه مطلب ...
[ جمعه 07 شهريور 1393 ] [ 13:33 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

صمیم رهپایا

صمیم رهپایا

ام‌روز در خزان خران زردم فردا بهار باشد و خوش باشم
در باغ‌های جنت رؤیایی، سیب و انار باشد و خوش باشم...
باید که چشم از همه بربندم نامحرم‌اند اهل جهان این‌جا ...
حور و بهشت آن طرف هستی در انتظار باشد و خوش باشم
شر و شراب خلق نمی‌نوشم خیر و خراب باد! سرشت من
در هفت خوان محتمل‌الامکان،‌ خمر و خمار باشد و خوش باشم
با کاروان قصه و افسانه در دشت‌های یائسه و تردید
یک مشت سوسمارخورِ جاهل بر من سوار باشد و خوش باشم
باید قبول کرد که انسانم ... باید به خنده گفت که انسانم
در کاسه‌ی سرم همه‌ی افکار چون زهر مار باشد و خوش باشم
دنیای دون و عشرت و اِنعامش، انسان ... کجاست؟ یک‌سره اَنعامش
یک مشت ریزه‌خوارِ خرد بیمار، این افتخار باشد و خوش باشم
لعنت کنم به فلسفه‌ی فرگشت کافر شوم به فلسفه‌ی آغاز
آموزه‌های جد و نیاکانم یک شاه‌کار باشد و خوش باشم
باید به گریه گفت ... نمی‌گویم، باید نوشته کرد ... که ننوشتم
از من همین حروف سراسیمه هی یادگار باشد و خوش باشم

 



[ چهارشنبه 05 شهريور 1393 ] [ 11:52 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

حمیرا نکهت دستگیرزاده

حمیرا نکهت دستگیرزاده

 

خواب ستارگان را تعبیر راستینی
ای برتر از سپیده تو باوری، یقینی...
دستان خسته‌ام را، بال شکسته‌ام را
آوای بسته‌ام را، آسایش برینی
ای شعر عاشقانه در خلوت شبانه
با حجم عارفانه در من رهاترینی
رقص ستارگانی، مستی کهکشانی
اندازه‌ی زمانی، پیمانه‌ی زمینی
من آن زمین دورم کز عشق ناصبورم
آتش به‌جانِ طورم، تو جلوه‌آفرینی
ای عشق بی‌نهایت، مستی بی‌بدایت
باشد که از عنایت بر جانِ من نشینی

 

 



[ چهارشنبه 05 شهريور 1393 ] [ 11:37 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

داستانهای مثنوی به نثر(معلم و كودكان )


معلم و كودكان


كودكان مكتب از درس و مشق خسته شده بودند. با هم مشورت كردند كه چگونه درس را تعطیل كنند و چند روزی از درس و كلاس راحت باشند. یكی از شاگردان كه از همه زیركتر بود گفت: فردا ما همه به نوبت به مكتب می‌آییم و یكی یكی به استاد می‌گوییم چرا رنگ و رویتان زرد است؟ مریض هستید؟ وقتی همه این حرف را بگوییم او باور می‌كند و خیال بیماری در او زیاد می‌شود. همة شاگردان حرف این كودك زیرك را پذیرفتند و با هم پیمان بستند كه همه در این كار متفق باشند، و كسی خبرچینی نكند.

 

باقی در ادامه ی مطلب...................




ادامه مطلب ...
[ سه شنبه 04 شهريور 1393 ] [ 6:0 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

ضرب المثل ها(گندم خورد و از بهشت بیرون رفت)

گندم خورد و از بهشت بیرون رفت


کسی که صرفاً به مصالح شخصی پای بند باشد و پس از نیل به مقصود ، از دوستان و آشنایان خاصه آنهایی که وی را در اجابت مسئول یاری کرده اند یاد نکند و بر اسب مراد آن چنان بتازد که حتی واپس ننگرد در چنین مواردی به ضرب المثل بالا استناد کرده از باب طنز و کنایه می گویند :

فلانی گندم خورد و از بهشت بیرون رفت .

 

 

باقی در ادامه ی مطلب..............




ادامه مطلب ...
[ دوشنبه 03 شهريور 1393 ] [ 2:34 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (3) ]

حصار های تسخیر ناپذیر



[ چهارشنبه 29 مرداد 1393 ] [ 8:7 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (2) ]

مرگ سیمین

هیچ میدانی مرگ سیمین یعنی چه؟

مرگ سیمین یعنی مرگ شعر

یعنی مرگ زن

یعنی مرگ من

وقتی شعر نباشد

زن نباشد

من نباشم

تو چه تنها میمانی

 

زیرک

 

 



[ سه شنبه 28 مرداد 1393 ] [ 9:28 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

رابین ویلیامز

سوزان اشنایدر، همسر رابین ویلیامز گفته است که او در زمان مرگ به پارکینسون مبتلا بود.

خانم اشنایدر گفت که بیماری پارکینسون همسرش در مراحل اولیه بود، ولی او "هنوز آمادگی لازم را برای اعلام عمومی" ابتلایش به این بیماری نداشت.

او گفت که رابین ویلیامز به اضطراب و افسردگی هم مبتلا بود.

این هنرپیشه صاحب‌نام در ۶۳ سالگی درگذشت. پلیس گفته است که او خود را حلق آویز کرده و بر اثر خفگی جان خود را از دست داده است.

پیش از این گزارش شده بود که آقای ویلیامز افسردگی شدید داشت و پیش‌تر هم درباره وابستگی خود به مواد مخدر و الکل علنا صحبت کرده بود.

سوزان اشنایدر در یک بیانیه نوشت: "امیدواریم که در سایه درگذشت دردناک رابین، دیگران این قدرت را بیابند که به دنبال کمک و حمایت مورد نیاز خود بروند تا بتوانند بر آنچه با آن دست به گریبان هستند، غلبه کنند و ترس کمتری داشته باشند."

پارکینسون نوعی اختلال عصبی است و گفته می شود که ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز آن موثر هستند، اما هنوز دلیل قطعی این بیماری مشخص نیست.

لرزش و حرکات غیرقابل کنترل دست و پا، عدم‌تعادل و سخت و کند بودن حرکات بدن از علائم این بیماری است و در مواردی، حس بویایی ضعیف می‌شود یا از بین می رود. مشکلات در سخن گفتن و بلعیدن از دیگر عوارض ابتلا به پارکینسون است.

برآورد شده است که نزدیک به پنج میلیون نفر در سراسر جهان به پارکینسون مبتلا هستند.

 


[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:23 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (3) ]

فرید برزگر

فرید برزگر
...

بی‌خیال تن تو با تو سفر باید کرد
پرِ آتش شده این شهر، حذر باید کرد ...
تن تو معبد بشکوه شیاطین من است
قبله را از در این خانه به در باید کرد
تا جهان باز بچرخد به مدار من و تو
از دوتایی جهان صرف نظر باید کرد
لب تو سهل‌ترین ممتنع یک غزل است
گل به موهای خداوند اثر باید کرد
شب که افتاد مسیر تو به دروازه‌ی شهر
صبح را از نفس باد خبر باید کرد
عشق پایان هوس های صداقت‌زده است
دیر یا زود ازین مرز گذر باید کرد
تلخی غربت دیرینه‌ی ما پایان یافت
پس ازین بر لب نوش تو شکر باید کرد



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:18 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

صدا سلطانی

صدا سلطانی
...

گنديده‌ام! به قول شما بو گرفته‌ام
حالا به روسپی‌گری‌ام خو گرفته‌ام...
ديگر نصیحتی که به گوشم نمی‌رود
حتا من از خدای تو ھم رو گرفته‌ام
يك شهر بدگمانی و یک خانه دل‌بدی
این‌ھا غنایمی‌ست كه از تو گرفته‌ام
هر روز آرزوی ترا می‌کنم ولی
ھر شب برای قتل تو چاقو گرفته‌ام
حالا كه بی‌تفاوتی‌ات بیش‌تر شده
دنبال حرفِ «بخشی» و جادو گرفته‌ام
زن داری و به وعده‌ی تو اعتبار نیست
من را بگو كه عاشق يابو گرفته‌ام



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:17 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

حمیرا نکهت دستگیرزاده

نوروز
حمیرا نکهت دستگیرزاده
...

سالی گذشت و باز نشد بالی و پری...
دیوار قد کشید و نمایان نشد دری
نوروز، روزگار مرا کهنه‌گی گرفت
روشن نشد به شهر من آتش به مجمری
این سال چون پرنده‌ی گم‌کرده ره رسد
در باغ بی‌جوانه و بی‌برگ و بی‌بری
این باغ سال‌هاست غنوده‌ست در سکوت
ام‌سال نیز خسته نشیند به بستری؟
ای وای زین تداوم سیال تیره‌گی
از بس ز بعد شام رسد شام دیگری
مضمون روزها و شبانش شکسته‌گی
آواره موج‌هاش ز هر سو به هر دری
در آب و آتش و علف و سنگ خامشی،
نوروز بر دیار منت هست باوری؟



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:16 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

آدمک برفی

آدمک برفی
بهار سعید
...

کی می‌شود سخن زد با این گلوی برفی...
باید که آب گردد این گفتگوی برفی
از من نمی‌گذارم کس آدمک بسازد
چشم و دهان و بینی ماند به روی برفی
دنبال خود بگردم گر در تن نشسته
بن‌بست می‌شود ره، با جستجوی برفی
یخ می‌زند به کوچه آغاز رفتنم را
راهی نه‌می‌شود شد با پا و پوی برفی
باید که آب گردم خود را زنم به دریا
یک آدمک نباشم با روی و موی برفی



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:15 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

قحط محبت

قحط محبت
راحله یار
...

هیـچ یـادم نمی‌آید که بـهـار آمده باشد...
یا در این مسلخ دیـریـنـه قرار آمده باشد
هیچ یادم نمی‌آید که خزانی به سر آید
یا به گلشن کسی از خاطر کار آمده باشد
هیچ یادم نمی‌آید که کسی جز به مرامی
پی دل‌جویی یک عاشق زار آمده باشد
نیست دستی که دگرگون بکند رسم قضا را
یا که یاری به هواخواهی یار آمده باشد
هیچ یادم نمی‌آید که در این ورطه رفیقی
با چراغی به سر خاک مزار آمده باشد
هر کسی لاف محبت زد و از صحنه گذر کرد
من ندیدم که کسی عشق‌تبار آمده باشد
هیچ یادم نمی‌آید که در این قحط مـحـبـت
یـار تنهـا ز پـی بــوس و کنار آمـده بـاشـد



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:14 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

شهیر داریوش

شهیر داریوش
...

من یک شناس‌نامه‌ی بی‌ارزش در سرزمین رو به فروپاشی
زخمی و ناتوان و سرافکنده با یک یقین رو به فروپاشی...
واماندن و غرور به واماندن، افتادن و غرور به افتادن
چون کودکان گرفته‌ام از کنج یک آستین رو به فروپاشی
مرده در اندرون من انسان و پوسیده در نهاد من آزادی
من بازمانده‌ی پدرم آدم، تنها جنین رو به فروپاشی
آیینه بودم آه ولی روی یک گرگ روی صورت من افتاد
گرگی که سرسپرده‌ی ایمان شد، ایمان به دین رو به فروپاشی
صد خانه را به خاک فرو خوردم اما هنوز مشغله‌ام این که
کاخی هزارخانه بیابم در خلد برین رو به فروپاشی
یک عمر رو به قبله خطا کردن با گریه و فریب دعا کردن
در حیرتم که سجده چه می‌خواهد از این جبین رو به فروپاشی؟
من آیه آیه درخور نفرینم، من تکه تکه درخور سوزاندن
فرمان‌روای مملکتی ویران در پشت زین رو به فروپاشی
از ما به یادگار نمی‌ماند جز خاطرات وحشت و ویرانی
جز ملتی دو دست به پیشانی جز سرزمین رو به فروپاشی



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:13 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

رامین مظهر

رامین مظهر
...

شاه زیر خاک را یاد سپاه انداخته
این مهندس نقشه‌های اشتباه انداخته...
دوری تو موجب مرگ است، ناحق دین من
تهمتی بر دوش صورِ بی‌گناه انداخته
مرده بود این شهر و حالا آمدی، عطر تنت
زندگی را در خیابان‌ها به‌راه انداخته
دوری‌ام بر قسمتت رنگ سپیدی ریخته
دوری‌ات بر قسمتم رنگ سیاه انداخته
در میان دردها ما را خدا چون گندمی
برده و در گوشه‌ی انبار کاه انداخته
برکه آرام است؛ اما ماه می‌ترسد ببین ...
سردی تو لرزه در اندام ماه انداخته
عشق، این‌سو تشنه افتاده‌ست آن‌سوتر ولی
آب‌ها را دختری برده به چاه انداخته



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:13 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

ذبیح الله راسخ

ذبیح الله راسخ
...

گل در نظر نبوده که خشکیده این درخت
کس را بصر نبوده که خشکیده این درخت...
یا این‌که در برابر این عالم عظیم
بی‌چاره سر نبوده که خشکیده این درخت
یک عمر سایه کرده قد و قامتش به خلق
قدری هنر نبوده که خشکیده این درخت
آری نه انتحار و نه دهشت نموده است
شغلش ضرر نبوده که خشکیده این درخت!
دایم در این دیار جفا کرده رهبری
از مهر اثر نبوده که خشکیده این درخت

 



[ جمعه 24 مرداد 1393 ] [ 14:4 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

قصیده ای از پروین اعتصامی

یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
بگفت ای بیخبر، مرگ از چه نامی زندگانی را

اگر زین خاکدان پست روزی بر پری بینی
که گردونها و گیتی‌هاست ملک آن جهانی را

چراغ روشن جانرا مکن در حصن تن پنهان
مپیچ اندر میان خرقه، این یاقوت کانی را

مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری
به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را

 

 

باقی در ادامه ی مطلب......................




ادامه مطلب ...
[ یکشنبه 19 مرداد 1393 ] [ 11:16 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

سیمین بهبهانی به کما رفت

سیمین بهبهانی که از روز چهارشنبه در بیمارستان بستری است به کما رفته و حالش وخیم است.

علیرضا رئیس‌‏دانا مدیر نشر نگاه و ناشر آثار سیمین بهبهانی درباره وضعیت این شاعر گفت: من تا پایان ساعت ملاقات در بیمارستان بودم، حال ایشان خوب نیست، ریه او آب آورده است.

وی با بیان این که روزهای پیش حال بهبهانی خوب بود، افزود: وضعیت جسمانی وی به مرور تحلیل رفت و اکنون حالش وخیم است.

او اضافه کرد: این شاعر الان هم در کمای کامل به سر می‌برد و در سی‌سی‌یو بستری است.

خانواده سیمین بهبهانی تمایل ندارند فعلا درباره وضعیت این شاعر صحبت کنند.

پرستار سیمین بهبهانی درباره وضعیت جسمی این شاعر پیشکسوت که از روز چهارشنبه (15 مرداد) به کما رفته است گفت: خانم بهبهانی زیر دستگاه تنفسی هستند و هنوز به هوش نیامده‌اند. او در حال حاضر در کما به سر می‌برد و حالش زیاد مساعد نیست.

به گفته پرستاران از روز گذشته، تماس‌های بسیاری با بیمارستان محل بستری سیمین بهبهانی گرفته شده است که همگی جویای حال این شاعر بوده‌اند، اما آنان در این‌باره فقط با خانواده او صحبت می‌کنند.



[ یکشنبه 19 مرداد 1393 ] [ 11:1 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

عشق شاعرانه

عشق شاعرانه
جاویدفرهاد


ای عشق شاعرانه خودت را رقم بزن!
در نبضِ عاشقانه‌ی من دم به دم بزن
چون حسِ ناشیانه‌ی شاعر ورق ورق
دربینِ جاده‌های تصوّر قدم بزن
هر روز رو به روی دلت یک دهن بخند
سیلی به روی فرصتِ منحوسِ غم بزن
هندی‌ترین تخیل خود را برقص خوب
ناخن به روی پرده‌ی هر زیر و بم بزن
باران شو و خیالِ خودت را ببار زود
آتش به لحظه‌های غزل‌گونه کم بزن
در اوجِ آسمانِ ترّنم نفس بکش
برفرقِ قله‌های تغزل علَم بزن


[ یکشنبه 19 مرداد 1393 ] [ 10:40 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

ذوق کرشمه

ذوق کرشمه
یحیا جواهری



کو چراغی که بجوییم دلِ گم‌شده را
کیست پیدا کند آن شهر شبیخون زده را ؟
هر چه را می‌شکنی این تو و این سنگ، ولی
مشکن خاطرِ این خلقِ به‌جان آمده را
قصر افراشته با خشت طلا مال شما
بگذارید به ما کلبه‌ی آتش زده را
محتسب! دُره و شلاق تو باطل نکند»
جشن جمشیدی نوروز و بهار «سده» را
این فقط ذوق کرشمه است «کرشنا» می‌گفت:
بُت، خدا نیست مبوسید درِ بت‌کده را
 
 


[ یکشنبه 19 مرداد 1393 ] [ 10:9 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

مرغ سحر ناله سر کن

ملک الشعرا بهار

 

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ

نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا

 

باقی در ادامه ی مطلب..........




ادامه مطلب ...
[ جمعه 17 مرداد 1393 ] [ 9:27 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

تصائیر سخن میگویند از مصائب غزه

 




ادامه مطلب ...
[ پنجشنبه 16 مرداد 1393 ] [ 19:37 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

غزه در آتش

انتفاضه با محرم محرم است

خاک لبنان غرق خون و ماتم است

کل یوم-کل ارض-کربلاست

در نوار غزه عاشورا به پاست

جرم از نوع جنایت قطعی است

غزه غرق فقر و فاقه قحطی است

غزه در آتش به خون غرقاب شد

ننگ و نفرت تحفه بر اعراب شد

درسکوت اعراب راجور و جراست

قلب لبنان زخمی ازاین خنجرهاست

شروه های اشک و واویلاست این

جنگ اسرائیل و امریکاست این

اشک امشب نوحه را آغاز کرد

زخم های قلب من لب با کرد

شمع اشکم روی گونه روشن است

انفجارعشق درخون من است

خون ابوذر..عشق سلمان.. گشته است

زخم همزادمسلمان گشته است

ای اباذر تو مسلمان نیستی

تو ابوسیمی و سلمان نیستی

هرکه راعشق است بی تابی گرفت

شیعه درخون عطروشادابی گرفت

خون چکیدآنقدرتا آهنگ شد

زخم های شیعه رنگارنگ شد

بر کتاب قرن این ظلم سترگ

نام اسلام است مظلوم بزرگ

واضح است و حاجت اعلام نیست

امت واحد به جزاسلام نیست

غرق ماتم غرق درغم خیس خون

امت واحد عزا دارد کنون

کابل و غزه اروپا و عرب

امت واحد ندارد شرق و غرب

روبه سوی صبح ازشب بازگرد

کفر بگذار و به مذهب بازگرد

درک کن اشغال نافرجام را

درفلسطین قدرت اسلامرا

هرزه را در هیبت شرزهنگر

ثلمه اسلام در غزهنگر

غرب درغزه جنایت میکند

شرق با قدرت حمایت میکند

ای جهان بنگرغم ایام را

رنج مظلومیت اسلام را

سهم غزه جنگ و ویرانی شده ست

جرم این مردم مسلمانی شده ست

این رم خوک است این خرناس گرگ

یارصهیون است شیطان بزرگ

قتل عام بیگناهان رسم شد

پیکرغزه سراسر زخم شد

غزه از یغما و یورش خسته است

غرش رگبارها پیوسته است

بدترین تصویر مرگ است و جنون

شهرهای سوخته در دود و خون

می پرد درآسمان در عرش راه

اشک های مردمان بی پناه

این جنایت نیست اوج خفتی ست

انتهای پستی وبی عفتی ست

غرب بی فرهنگ در خونسردی است

علت خاموشی اش بی دردی است

 

و امروزغزه کربلایی دیگر است

کربلایی که علی اصغر ها دارد

کربلایی که زینب ها دارد

کربلایی که غرق خونهاست

ای سهیر

من در تبعیدگاه، ترانه می‌خوانم، برای قطار

و ترانه می‌خوانم، برای ایستگاه

چه آشوبی می‌شود

آن هنگام که غزه در چشمانم می‌درخشد

آن هنگام که طنین صدای رفیقان می‌پیچد

آن هنگام که به‌سان جنگلی می‌بالد

از پس رعد و برق‌ها و بادها

آن هنگام که برق واژگان می‌درخشد

واژگانی که از سر نو

این دروازه آهنین را می‌کوبد

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930429000481#sthash.O6VcEjQc.dpuf

ای سهیر

من در تبعیدگاه، ترانه می‌خوانم، برای قطار

و ترانه می‌خوانم، برای ایستگاه

چه آشوبی می‌شود

آن هنگام که غزه در چشمانم می‌درخشد

آن هنگام که طنین صدای رفیقان می‌پیچد

آن هنگام که به‌سان جنگلی می‌بالد

از پس رعد و برق‌ها و بادها

آن هنگام که برق واژگان می‌درخشد

واژگانی که از سر نو

این دروازه آهنین را می‌کوبد

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930429000481#sthash.O6VcEjQc.dpuf


[ چهارشنبه 15 مرداد 1393 ] [ 20:40 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

داستانهای مثنوی به نثر( موسی و چوپان )

موسی و چوپان


حضرت موسی در راهی چوپانی را دید كه با خدا سخن می‌گفت. چوپان می‌گفت: ای خدای بزرگ تو كجا هستی, تا نوكرِ تو شوم, كفش‌هایت را تمیز كنم, سرت را شانه كنم, لباس‌هایت را بشویم پشه‌هایت را بكشم. شیر برایت بیاورم. دستت را ببوسم, پایت را نوازش كنم. رختخوابت را تمیز و آماده كنم. بگو كجایی؟

 

باقی در ادامه ی مطلب....................‌




ادامه مطلب ...
[ چهارشنبه 15 مرداد 1393 ] [ 20:32 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

ضرب المثل ها(گواه شاهد صادق در آستین باشد)

گواه شاهد صادق در آستین باشد


این ضرب المثل موقعی به کار می رود که متکلم در اظهار مطلب و مدعی در اثبات دعوی محتاج دلیل و بینه نباشد و امارات و قرائن موجود بر اثبات حقیقت و حقانیت کفایت کند.

اصل ضرب المثل بالا عاشق صادق بود و بعدها به اقتضای موضوع و مطلب تحریف شد که ذیلاً به شرح ریشه تاریخی آن می پردازیم.
 

 

باقی در ادامه ی مطلب....................




ادامه مطلب ...
[ سه شنبه 14 مرداد 1393 ] [ 20:35 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

شب هم آهنگی

شب هم آهنگی

سهراب سپهری

 

 لب ها می لرزند شب می تپد جنگل نفس می کشد
پروای چه داری مرا در شب بازوانت سفر ده
انگشتان شبانه ات را می فشارم و باد شقایق دوردست را پر پر می کند
به سقف جنگل می نگری ستارگان درخیسی چشمانت می دوند
بی ا شک چشمان تو ناتمام است و نمناکی جنگل نارساست
دستانت را می گشایی گره تاریکی می گشاید
لبخند می زنی رشته رمز می لرزد
می نگری رسایی چهره ات حیران می کند
 بیا با جاده پیوستگی برویم
خزندگان درخوابند دروازه ابدیت
باز است آفتابی شویم
چشمان را بسپاریم که مهتاب آِنایی فرود آمد
 لبان را گم کنیم که صدا نابهنگام است
 در خواب درختان نوشیده شویم که شکوه روییدن در ما می گذرد
باد می شکند شب راکد می ماند جنگل از تپش می افتد
جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود



[ جمعه 10 مرداد 1393 ] [ 17:35 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

محراب

محراب

شعر از سهراب سپهری

 

تهی بود نسیمی
سیاهی بو.د و ستاره ای
هستی بود و زمزمه ای
لب بود و نیایشی
من بود و تویی
نماز و محرابی



[ جمعه 10 مرداد 1393 ] [ 17:33 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (0) ]

ای دل عبث مخور غم دنیا را

قصیده ای از پروین اعتصامی

 

ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را

کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را

بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی مهری زمانهٔ رسوا را

این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را

 

باقی در ادامه ی مطلب...................




ادامه مطلب ...
[ پنجشنبه 09 مرداد 1393 ] [ 10:57 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (1) ]

برگزیده ای از طنز عبید زاکانی(نهایت خساست)

نهایت خساست

بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع كرد. جگر‌گوشگان خود را حاضر كرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمت‌های سفر و حضر كشیده‌ام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده‌ام، هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید.اگر كسی با شما سخن گوید كه پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا می‌خواهد، هرگز به مكر آن فریب نخورید كه آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس كنم، بدان توجه نباید كرد كه آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا كه آن را شیطا به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نكنم. این بگفت و جان به خزانه مالك دوزخ سپرد.



[ پنجشنبه 09 مرداد 1393 ] [ 10:37 ] [ بشنو از نی ] [ نظرات (2) ]
.: تعداد کل صفحات 31 :. صفحه شماره صفحه قبل 1 2 ...3 4 5 ...30 31 صفحه بعد

درباره وبلاگ



گرچه افکارت صدای شیشه است
بهر فرهاد زمان این تیشه است
حرکت حافظ صفت در پای توست
آذرخش تند در رویای توست
کاش این رویای تو احیا شود
تا صدای ما از آن بالا شود
شاید این بهترین سر آغاز کار مان باشد که شفیق اوبه تبار را با شعری که بمناسبت نشرنخستین شماره از فصلنامه الکترونیکی ادبی هنری و فرهنگی ( بشنو از نی ) با خود داشته باشیم،باید یادآور شوم که نام این نشریه از بین بیش از یک صد نامی انتخاب شده است که از طریق فضای مجازی فیس بوک برای مان مواصلت ورزید و شفیق اوبه تبار چندین نام را از طریق پیامک برای مان ارسال داشت نام انتخابی بشنو از نی و شعر بالا را هم به مناسبت چاپ نخستین شماره برای من فرستاد،و اما آغاز کار : من به عنوان شاگرد ادبیات همیشه جای خالی یک نشریه ادبی را پیرامون خودم احساس میکردم و این احساس خلاء وادارم نمود به نشر یک چنین نشریه ای . جادارد از همه کسانی که با من ابراز همکاری نموده اند خالصانه سپاسگزاری کنم.


پروفایل مدير وبلاگ

ورود کاربران

نام کاربری :
رمز عبور :
رمز عبو را فراموش کرده ام

عضویت سریع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

مطالب تصادفی

حکایت کرده اند که..........
داستانک(حسرت)
ضرب المثل(خیمه شب بازی)
آخرین آرزوی سقراط
در بیان اینکه چون خودی از عشق و محبت محکم میگردد،قوای ظاهره و مخفیه نظام عالم را مسخر می سازد
آی همسایه
از خواب گران خیز
نامه به مردی که نمیشناسم
سلمان هراتی
غزلی از بیدل دهلوی

محبوبترین مطالب

خوشحال خان خَتَک، پَشتونِ پارسی­ گوی(1957)
حکایت کرده اند که ............(1293)
داستانهای مثنوی به نثر(طوطی و بازرگان)(1275)
حضرت معين الدين چشتي(985)
بحر طویل(سیزده بدر)(845)
داود عرفان (779)
گلایه دکتر شریـعتی از خـدا و جـواب سهراب سپـهری (699)
زنده باشی یار من آیینه وارم ساختی(673)
نیت کردم ادا سازم(633)
کاوه جبران(577)

خبرنامه


لطفا صبر کنید لطفا صبر کنید ...

صفحات جانبی

گنج غزل

آرشیو ماهانه

تير 1400
آبان 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1394
فروردين 1394
بهمن 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
لیست آرشیوها

پیوندها

حس من
انجمن شعر شهید رابع استهبان
دوشنبه
شاعران پارسی زبان
معرفت
جنگلهای سرگردان
عبور عقربه ها
ساغر پرزشراب
بنیاد ادبیات داستانی ایران
کتابخانه الکترونیکی
ویکی لینکز
سارا شعر
هرات باستان
گنجور
♥سایت عاشقانه لاویر ♥
♥سایت عاشقانه لاویر ♥
♥سایت عاشقانه لاویر ♥
فروشگاه اختصاصی کارت شارژ برای سایت شما کاملاً رایگان
سیستم همکاری در فروش پایگان
::: قم دانلود :::
روزنامه هشت صبح
جام غور
تولکیان
دانلود سریال جدید
خودنویس
خرید+سیسیکم
قالب رز بلاگ|قالب وبلاگ خطاطی و خوشنویسی رز بلاگ
تور تایلند
ثبت شرکت|شیراز

سایت های مفید


لیستی از سایت های مفید  

فقط کلیک کنید


روزنامه هشت صبح 

لغت نامه فارسی 

مترجم گوگل 

سایت خبری تاند( پشتو) 

سایت جام غور 

دانلود از یوتیوب 

آپلود ساده عکس

جمهوری سکوت 

بی بی سی فارسی بخش  افغانستان 


دانلود آهنگ

در این قسمت لینک مستقیم  دانلود آهنگ های زیبا را برای شما در نظر گرفته ایم.

برای دانلود آهنگ های بیشتر ابتدا عضو شوید.


برای دیدن آهنگی از خسرو فدا کلیک کنید 

برای دانلود این آهنگ کلیک کنید 

برای دیدن دکلمه خیلی زیبای شعری از مژگان ساغر کلیک کنید 

دانلود دکلمه شعر جنون با صدای مژگان ساغر کلیک کنید 

دانلود دکلمه شعر از مژگان ساغر با کیفیت خیلی عالی کلیک کنید 

دانلود کلپ جالب از احسان خواجه امیری کلیک کنید 


اعضای سایت

محمد هلال حبیب خلیلی
مجتبی

سایت آوازک

عکس|مقاله تعریف خانواده
قالب وردپرس
ویلچر|ویلچر دست دوم

دیگر امکانات

------------------------------------------------------------------------------

طراح قالب: آوازک

[ طراح قالب: آوازک ]
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]