كلیله و دمنه
كلیله و دمنه
نصرالله منشی
: زاغ و كبك نخجیر
زاغ گفت كبك نخجیری 1 با من همسایگی داشت و در میان به حكم مجاورت 2 قواعد مصادقت مؤكّد گشته بود.3 در این میان او را رغبتی افتاد و دراز كشید.4 گمان بردم كه هلاك شد. و پس از مدت دراز، خرگوشی بیامد و در مسكن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستم. 5 یك چندی بگذشت، كبك نخجیر باز رسید.
باقی در ادامه ی مطلب.....................
ادامه مطلب ...