«مينياتور» در لغت به معني كوچكتر نشان دادن است. اين كلمه در اصل يك لغت خارجي است و نيمه اول قرن حاضر در زبان فارسي امروز مصطلح گرديد كه در معناي واقعي به مينياتورهاي ايراني يا كشورهاي ديگر منحصر نميشود، بلكه هر شيء هنري ظريف و ريز كه به هر سبك و شيوهاي ساخته شده باشد، مينياتور ناميده ميشود. در حال حاضر در ايران به نقاشيهاي ايراني، چه قديمي و چه جديد، كه از سبك و روش غربي پيروي نكرده و داراي خصوصيات نقاشي سنتي باشد، مينياتور ميگويند. و اين موضوع به صورت يك غلط مصطلح پذيرفته شده است.
مينياتور از بغداد شروع شد و پس از بغداد مراكز اين هنر ايراني به تبريز و اصفهان و شيراز و هرات انتقال يافت كه هر يك ويژگيهاي خاص خود را داشت، به طور كلي مينياتور در دوره تيموريان (قرن نهم) به اوج كمال و رونق رسيد. در نقاشي مينياتور، تصاوير شباهتي با عالم واقع ندارند.
باقی در ادامه ی مطلب.............
حجم و سايه روشن هم به كار نميرود و قوانين مناظر رعايت نميشود. هنرمند به كشيدن پيكرهاي انساني تأكيد چنداني ندارد. بلكه علاقه او بيش از هر چيز به كشيدن لباسهاي فاخر بر تن شخصيتهاي خود است و گاهي براي نشان دادن شكل خاص پوشاك، دست و پا را ميپوشاند. حتي گاه قامت را بلندتر نشان ميدهد تا بهرهگيري از امتياز قباي بلند ميسر شود. در مينياتور چهره افراد بيشتر در سنين جواني ترسيم شده است كه اين چهرهها به آدمكهاي بدون جنسيت شباهت دارند. اما در چهرههاي پير اينگونه بيجنسيتي وجود ندارد. در اغلب تصاوير، آفتاب بهاري ميدرخشد. درختان ميوه، اغلب مملو از شكوفه و برگ است. اما گاهي هم با درختاني عاري از برگ روبهرو ميشويم. اسبها نيز اغلب از پهلو ديده ميشوند و به ندرت ميتوان اسبي را از روبهرو و يا پشت مشاهده كرد. هنرمندان در كنار نقاشي مينياتور، طراحي به شيوه قلمگيري را نيز انجام ميدادند و براي آن ارزش خاصي قائل بودند. اين طرحها را مجموعهاي از خطوط منحني كوتاه و بلند، در نهايت ظرافت و زيبايي تشكيل ميدهند كه گاهي با استفاده از يك يا دو رنگ، همراه با رنگ طلايي، اثر به پايان ميرسد. با نگاهي به اين طرحها ميبينيم كه عنصر خط و حالتهاي مختلف آن، بر رنگ ترجيح دارد. قديميترين اين طرحها كه با قوانين نقاشيهاي مينياتور منطبق است به دوران مغول و تيموريان ميرسد. در طراحي اين هنرمندان خطوط گويي ميخواهند حركت كنند. ظاهراً به جهت معيني ميروند و چيزي را نشان ميدهند. خم ميشوند، برميخيزند و يا گرد هم ميآيند. در همه حال چشم در تعقيب آنهاست و نميتواند از حركت باز ايستد. اين خطوط گاهي به صورت مارپيچ در فضاي بالا، ابر را القا ميكنند و گاه به صورت منحنيهاي كوتاه و بلند مطرح ميشوند. اين حركت نه تنها در طراحي، بلكه در آثار هنري ما نيز به چشم ميخورد.
«روشهاي مختلف طراحي مينياتور»
شيوههاي نقاشي در ايران بسيار متنوع است. هر يك از استادان معروف، تغييراتي در روش و شيوههايي كه قبل از خود متداول بوده، وارد نمودهاند. اين روشها را در طراحي ميتوان به طور كلي به دو دسته تقسيم كرد:
1) «طراحي رنگي»: در اين طرحها، در بعضي قسمتها رنگ به كار رفته است. در اين شيوه، از رنگ طلايي حتماً استفاده شده است. زمينه طرح به حال خود باقي ميماند. قسمتهاي مختصري كه رنگي است از رنگهاي جسمي و روحي همراه با هم استفاده شده، ولي اكثراً كار با خطوط قلممو طراحي شده است.
2) «طراحي سفيد قلم»: طرحهايي كه با قلممو و رنگ سفيد، روي كاغذ يا صفحه تيره رنگ كار شده باشد، طراحي سفيد قلم ناميد ميشود، در ابتدا اين روش بيشتر براي تزئين و طراحي روي جلدهاي روغني كه اكثراً سطح آن مشكي بود، استفاده ميشد. علاوه بر رنگ سفيد، گاهي هم مختصر رنگ طلايي و يا رنگهاي روشن ديگر، در اين گونه طراحيها استفاده ميشود. شيوه نقاشي مكتب ماني در پيدايش مكاتب نقاشي ايران بدون تأثير نبوده است. گروههاي زيادي از پيروان ماني به سوي سرزمينهاي شرقي و شمال خاوري ايران روي آوردند و به زودي در آن نقاط آيين خود را گسترش دادند. اين آمدن و تأثير گذاردن از نظر مطالعه تاريخچه مينياتور اهميت بسزايي دارد.
«جايگاه زن شرقي در مينياتور»
بنا بر اعتقادات ديني، خداوند به مادران به خاطر تولد فرزندشان وعده بهشت ميدهد. ذات باريتعالي بر مبناي اين اعتقاد پاك در زمان متولد شدن فرزند، بذر عشق و محبت را در دل مادران ميكارد. محبتي كه با وجود تمام مشكلات و سختيهاي بارداري، مادران با اشتياقي وصفناپذير حاضر به تحمل تمام اين دردها هستند، و اين همان نهايت يك عشق بيمنت مادرانه است و به راستي محبت مادرانه در كلام نميگنجد، به همين جهت است كه مادران به نحوي باشكوه و فرشته خصال در مينياتور به تصوير كشيده ميشوند.
«درباره استاد فرشچيان»
«محمود فرشچيان» از چهرههاي برجسته هنر مينياتور است. وي در سال 1308 شمسي در اصفهان ديده به جهان گشود. پدرش حاج غلامرضا فرشچيان از تجار فرش بود و در كار هنر قالي بافي دست داشت. اين زمينه مساعد براي پرورش ذوق و شوق او در راه آشنايي با هنر مؤثر افتاد. از سالهاي پيش از مدرسه از روي نقشهاي قالي طرح ميزد. تا به تدريج دستش در كار نقشپردازي روان شد. فرشچيان در طي تحصيلات مقدماتي در محضر استاد ميرزا آقا امامي هنرمند چيرهدست و پرآوازه اصفهاني به آموختن نقاشي پرداخت. او از فعاليت هنري خود احساس رضايت و شادماني داشت. سال 1329 فرشچيان به كسب ديپلم عالي نائل آمد. بدون ترديد وي در طراحي و شناخت و به كارگيري رنگها فوقالعاده قدرتمند و قوي است. اين قدرت قلم و صلابت و استواري خطوط قلمگيري است كه از وي هنرمندي پرآوازه و مشهور ساخته است. از نظر محتوا و مضمون، آثار استاد با الهام از ادبيات عرفاني و باورهاي ديني و مذهبي ساخته و پرداخته شدهاند. سخن آخر اينكه امروز استاد فرشچيان از پس نزديك به پنجاه سال كسب هنر و مهارت در كار نقاشي و خلق نقشهاي دلنشين و چشمنواز، هنرمندي است كه به جرئت ميتوان او را صاحب سبك جديدي در نقاشي ايراني (مينياتور) دانست