کاش شاعر بودم
شعر از محمد رادمان
ماه من! زیبایم
آن نخستین دیدار هر چه میدیدم و در فکرم بود
خم ابروی تو بود
رنگ چشمان تو هوش از من برد
موج گیسوی تو مسحورم کرد
آن چه هر لحظه به عشقم افزود
خال زیبای تو بود!
باقی در ادامه ی مطلب ................
ماه من! زیبایم
آن نخستین دیدار هر چه میدیدم و در فکرم بود
خم ابروی تو بود
رنگ چشمان تو هوش از من برد
موج گیسوی تو مسحورم کرد
آن چه هر لحظه به عشقم افزود
خال زیبای تو بود!
کاش شاعر بودم
عصر یک روز قشنگ پاییز
یک قدم مانده به خاموشی شب
آن زمان که تازه پیدا شده ماه
من و تو در رویا
مینشستیم لب آب روان
چشمه هم مست ز بوی ریحان
گل پونه خندان
دو سه خط شعر به سبک سهراب
از انار و جا نماز و محراب
تا فریبندگی تو رعنا
میسرودم که بماند فردا
کاش در نقاشی
اندکی ذوق نصیبم میشد
تا درون یک قاب
میکشیدم مهتاب
و تو را ماه
که در پهنه ی شب
خنده ای ناز و شیرین بر لب
زیر پایت چشمه
عکست افتاده به آب
آب هم در تب و تاب
آه ای زیبا رو
رنگ شعر من اگر مهتابی ست
قاب نقاشی من
هر چه هم ساده و زیبا اما
ماه در چشمه کجا !
چشم ماه تو کجا!
محمد رادمان