امیر علی شیر نوایی
امير علي شير نوايي، متفكر بزرگ، شاعر، اديب و نويسنده چيره دست روزگار، مرد سياست، شخصيت معروف و شناخته شده جهاني به تاريخ هفدهم رمضان المبارك سال 844 هجري قمري در هرات، چشم به جهان گشود. علي شير نوايي در چهار سالگي تحصيلات ابتدايي خويش را آغاز و در ده سالگي شروع به شعر گويي كرد. علي شير نوايي به زبانهاي تركي و پارسي، اشعار و داستانهاي زيادي را به رشته تحرير در آورد.
باقی در ادامه ی مطلب..................
امير علي شير نوايي، متفكر بزرگ، شاعر، اديب و نويسنده چيره دست روزگار، مرد سياست، شخصيت معروف و شناخته شده جهاني به تاريخ هفدهم رمضان المبارك سال 844 هجري قمري در هرات، چشم به جهان گشود. علي شير نوايي در چهار سالگي تحصيلات ابتدايي خويش را آغاز و در ده سالگي شروع به شعر گويي كرد. علي شير نوايي به زبانهاي تركي و پارسي، اشعار و داستانهاي زيادي را به رشته تحرير در آورد. او در نبشته هايش توده ها را به نيكي، راستي، تقوا و آموزش و پرورش فرا خوانده است. يكي از آثار گرانقدر علي شير نوايي كليات خمسه وي است. او در آثار و اشعار تركي اش "نوايي" و در نبشته هاي خود به زبان پارسي "فاني" تخلص مي كرد. علي شير نوايي كتابهاي زيادي از خود به ارمغان گذاشته است كه مهمترين آن "خمسه" است كه حاوي 64000 بيت مي باشد که به سبك امير خسرو دهلوي و نظامي گنجوي سروده شده است. اثر گرانبهاي ديگر نوايي كتاب خزاين المعاني اوست كه حاوي 55000 بيت مي باشد. همين گونه نوايي كتابي هم به زبان پارسي نگاشته است كه متجاوز از 12000 بيت را در بر مي گيرد. نوايي در اواخر عمر عزيزش كتاب "لسان الطير" را به رشته تحرير در آورد كه حاوي 7000 بيت مي باشد و در آن از سبك كتاب "منطق الطير" شيخ فريدالدين عطار پيروي گرديده است. همچنين علي شير نوايي كتاب محاكمه اللغتين، خمسه المتحيرين، محبوب القلوب، مجالس النفايس و غيره را نوشت كه از شهرت جهاني برخوردار است. علي شير نوايي بر زبانهاي عربي، اوزبكي و پارسي تسلط كامل داشت. به ويژه به زبانهاي اوزبكي و پارسي آثار گرانقدري از خود بر جاي گذاشته است كه بدين مناسبت به شاعر ذواللسانين شهرت يافته است. علي شير نوايي به سال 880 هجري مصادف با 1501 ميلادي پدرود حيات گفت.
چرخ جفا
هردم از انجم چرخ جفای دگراست
هریک ازانجم او داغ جفای دگراست
روز شب را که کبود است وسیاه جامه دراو
شب عزای دگر و روز عزای دگراست
بلکه هرلحظه عزایی است که از دشت عدم
هردم از خیل اجل گرد فنای دگراست
هست ماتم کدة دهر که از هر طرفش
دود و آه دگر و ناله و وای دگر است
گل ا ین باغ که صد پاره زماتم زدگی است
هریکی سوختة جامه قبای دگر است