بردگی عشق
راز این داغ که افتاد به پیشانی من
بوسه ی توست نه از سجده ی طولانی من
باز در سجده تو را دیدم و تکرار گناه
کاش تردید کند عشق به قربانی من
چشم میبندد از این شادی در هم با غم
اشک کی گم شود از گریه ی پنهانی من
شهر خندید ازا ین بردگی عشق برو
تا زلیخا نخرد یوسف زندانی من
در تب و تاب تو چون سیب فرو میریزم
قدرت جاذبه ات علت ویرانی من
موج با صخره به هم ریخت شبیه من و تو
جزر میبرد ی و مد ،حاصل ارزانی من
محمد رضا حیدری تفرشی