گل دودی
شعر از نادیا انجمن
من از احساس تهی بودن لبریزم
لبریز
واین فراوانی قحطی است که گهگاه مرا
در تب آتشیی مزرعه جانم
میجوشاند
و ازین جوشش بی آب عجیب
چهره کاغذی دفتر شعرم، ناگه
جام میگیرد
گل میاندازد
گل بیمانندی است
ولی افسوس تنش را
رگه هایی از دود
رنگ و بو میبخشند